جدول جو
جدول جو

معنی غالب دده - جستجوی لغت در جدول جو

غالب دده
(لِ دَ دَ)
شیخ محمد اسعد. یکی از شعرای پرشور متأخران عثمانی و مشایخ طریقت مولوی است و در مولوی خانه غلطه پوست نشین و پدرش مصطفی رشید افندی از کتاب معروف به ود. وی بسال 1171 هجری قمری در استانبول تولد یافت و مدتی به منشی گری دیوان همایون پرداخت و ضمناً بطریقت مذکور انتساب یافت و به قونیه عزیمت کرد، و در آنجا و استانبول در مولوی خانه ینی قپوچلۀ خود را تکمیل نمود و بتدریج بمشیخت آن فرقه رسید و بسال 1213 درگذشت. دیوانی مرتب و آثار دیگر بیادگار گذاشته است. از اوست:
کیم قادر علاج ایله مگۀحکم قدر در
تاریخی ایمش غالب زارک اثر عشق.
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غالب شدن
تصویر غالب شدن
غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
فرهنگ فارسی عمید
(طَ لَ دَ)
چیره گشتن. اعتلاء. غالب گردیدن: تا اشتها غالب نشود چیزی نخورند. (گلستان). و عنفوان شبابم غالب شدی. (گلستان).
صبر معشوق و عشق غالب شد
تا بدستۀ درفش غایب شد.
سعدی (هزلیات).
عشق غالب شد و از گوشه نشینان صلاح
نام مستوری و ناموس و کرامت برخاست.
سعدی (طیبات).
گر نشد اشتیاق او غالب صبر و عقل من
این بچه زیردست گشت آن بچه پایمال شد؟
سعدی (بدایع).
تکویح. استحواذ. جب. ابلال. رین. قأل به، غالب شد بسبب آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ دَ دَ)
وی از شعرای پیرو طریقت مولویه و از مردم بروسه است. پس از مدتی سیر و سیاحت عزلت گزیدو بسال 1140 هجری قمری درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
چیره شدن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
فرهنگ لغت هوشیار